ابوتراب



 

 

 - ناتوان ترین مردم

اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ اَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.

ناتوانترین مردم کسی است که توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسی است که دوستی به دست آرد و او را از دست بدهد.

 

 - فریاد رسی و فرح بخشیِ گرفتار

مِنْ کَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَهُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ.

از کفّاره گناهان بزرگ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن، و غمگین را آسایش بخشیدن است.

 

ادامه مطلب

 

 

 

 - ادای امانت

اَدُّوا الاَْمانَهَ وَ لَوْ إِلی قاتِلِ وُلْدِ الاَْنْبیاءِ.

امانت را بپردازید گرچه به کشنده فرزندان پیغمبران باشد.

 

 - پرهیز از شهرت طلبی

قالَ(علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیاد:رُوَیْدَکَ لاتَشْهَرْ، وَ اَخْفِ شَخْصَکَ لا تُذْکَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا عَلَیْکَ إِذا عَرَّفَکَ دینَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا یَعْرِفُونَکَ.

آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوی، یاد گیر تا بدانی، خموش باش تا سالم بمانی.
بر تو هیچ باکی نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه تو مردم را بشناسی و نه مردم تو را بشناسند (یعنی، گمنام زندگی کنی).

 

-  عذاب شش گروه

إِنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ سِتَّهً بِسِتَّه : اَلْعَرَبَ بِالْعَصَبیَّهِ وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِیانَهِ وَ اَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.

خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان های ده را به تکبّر، و فرمانروایان را به جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایی را به جهالت.

ادامه مطلب

زُنَیّفِرْ, fais66:

نماز حضرت جواد علیه السلام دو رکعت است در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید هفتاد مرتبه.

دعاى امام جواد علیه السلام

اللَّهُمَّ رَبَّ الْأَرْوَاحِ الْفَانِیَةِ وَ الْأَجْسَادِ الْبَالِیَةِ

اى خداى آفریننده روحهایى که از جهان فانى رفته و بدنهاى کهنه پوسیده شده

أَسْأَلُکَ بِطَاعَةِ الْأَرْوَاحِ الرَّاجِعَةِ إِلَى أَجْسَادِهَا (أَحِبَّائِهَا)

درخواست مى‏کنم به طاعت روحهایى که به امر تو به بدن باز مى‏گردند

وَ بِطَاعَةِ الْأَجْسَادِ الْمُلْتَئِمَةِ بِعُرُوقِهَا وَ بِکَلِمَتِکَ النَّافِذَةِ بَیْنَهُمْ‏

و به طاعت بدنهایى که پس از تفرق با عروق و اعضاء همه ملتئم و مجموع مى‏گردند و به امر نافذ تو میان آنها

وَ أَخْذِکَ الْحَقَّ مِنْهُمْ وَ الْخَلاَئِقُ بَیْنَ یَدَیْکَ یَنْتَظِرُونَ فَصْلَ قَضَائِکَ‏

و به آن حقى که تو از همه باز خواهى گرفت در حالى که خلایق در پیشگاه حضور تو منتظر حکم تو

وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَکَ وَ یَخَافُونَ عِقَابَکَ‏

و امیدوار رحمت تو و ترسان از عقاب تواند

صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

درود فرست بر محمد و آل محمد

وَ اجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی‏

و نور در چشم من و یقین و ایمان در قلب من

وَ ذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَى لِسَانِی وَ عَمَلاً صَالِحاً فَارْزُقْنِی‏

و ذکر دائم خود را به شب و روز بر زبان من جارى کن و عمل صالح روزى من گردان

 { مفاتیح الجنان، ص 44 }

 


 

       برای دیدن تصاویر در اندازه واقعی روی تصاویر کلیک کنید.

 

 - طلب خیر

ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.

هر که خیر جوید سرگردان نشود، و کسی که م نماید پشیمان نگردد.

 

 - وطن دوستی

عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الاَوْطانِ.

شهرها به حبّ و دوستی وطن آباداند.

 

 - سه شعبه علوم لازم

اَلْعِلْمُ ثَلاثَهٌ: اَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.

دانش سه قسم است: فقه برای دین، و پزشکی برای تن، و نحو برای زبان.

 

برای مشاهده کامل پست  اینجا کلیک کنید/

ادامه مطلب

 

کلمه فوز» عبارت است از رسیدن به آرزو و خیر و خوبی و رهایی از شر پلیدی (الفوز: النجاه و الظفر بالامنیه و الخیر) بعضی از لغت دانان عرب در مورد معنای آن گفته اند: فوز» همان نجات یافتن و در سلامت قرار گرفتن است.

 

فزتُ» فعل ماضی و متکلم وحده است و ربّ» واو برای قسم است و از ادوات قسم در زبان عرب محسوب می شود، مانند قسمی که خداوند در آیه ۶۵ سوره نساء خورده که فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک.»، قسم به خدای تو که ایمان نیاورده به

بنابراین معنای جمله فزت و رب الکعبه» این است که به خدای کعبه نجات یافتم و به آرزوی خود و خیر و خوبی رسیدم. البته این امر سعادتمندی و رستگاری است، چرا که نهایت آرزوی آدمی بر آن است که خود را از درد و رنج های دنیا رهایی دهد و به خیر و خوبی دائمی برسد.

 

از نظر انسان هایی مانند علی(ع) مرگ و شهادت از قفس و زندان این عالم رهایی یافتن و به نهایت آرزوی خود رسیدن است. خصوصاً وقتی که در عالی ترین مراتب انسانیت قرار دارند و به مراتب عالی لقاء و رؤیت پروردگار خود رسیده اند که حتی مرگ خود را شهادت و کشته شدن در راه امید و آرزوی خود قرار می دهند و بالاترین لقاء و رویت الهی برای آن ها حاصل می شود.

استاد شهید مطهری در این رابطه می فرماید: این است که می بینیم، علی(ع) آن گاه که می بیند مرگش به صورت شهادت نصیبش شده از خوشحالی در پوست نمی گنجد، لذا در لحظات آخرین حیاتش می فرماید: به خدا سوگند هیچ امر مکروه و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است، همان رخ داد که می خواستم و به آرزوی خود که شهادت است رسیدم، مثل من مثل کسی است که شب تاریک در جستجوی آب در صحرایی می گردم، ناگاه چاه آبی یا سرچشمه ای پیدا می کند، مثل من مثل جوینده ای است که به مطلوب خود نائل گشته است.

 

این نکته را نیز اضافه می کنیم که سعادتمندی و رستگاری آن وقت برای امیرمؤمنان(ع) اهمیت دارد که تا پایان حیات پر برکت او ادامه داشته باشد.

چنانچه در سخنرانی معروفی که پیامبر اسلام(ص) پیرامون اوصاف ماه مبارک رمضان در پایان آن خطبه و در ادامه پاسخ به سؤال امیرمؤمنان(ع) در مورد بهترین اعمال در ماه مبارک رمضان شروع به گریستن کردن، در این هنگام علی(ع) علت گریه آن حضرت پرسیدند: حضرت پاسخ فرمود که علی جان در یکی از همین ماه های ماه مبارک رمضان به دست شقی ترین انسان ها به شهادت می رسی.

 

در این هنگام آقا امیرمؤمنان(ع) بلافاصله می پرسند که آیا در این هنگام دینم در سلامت است؟

حضرت(ص) پاسخ فرمودند: بله! دینت در آن هنگام در سلامت است در این هنگام امیرمؤمنان فرمودند که: یا رسول الله! لیس من مواطن الصبر و البلوی بل من مواطن الرضا و البشری»؛ ای رسول خدا! این لحظه از جایگاه صبر در بلا و مصیبت نیست، بلکه محل رضا و بشارت است.

لذا آن حضرت پس از ضربت سختی که بر فرق مبارکشان خورد، فرمودند: فزت و ربّ الکعبه»، به خدای کعبه رستگار شدم.

 


موسسه قرآنی هدایت کردکوی مهربانیها قرآنیان مبارک رسول بعثت عزیز باد | پیام  رسان سروش پلاس ظهور نزدیک است 313 رسید ولایت zohornazdikast313 حیدر مولودکعبه نداشتیم  پیامبر نزدیک توفیق مبارک | پیام رسان سروش پلاس

 

 - خیر پنهانی و کتمان گرفتاری

مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّهِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَی الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.

از گنجهای بهشت; نیکی کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنی عدم شکایت از آنها) است.

 

 - ویژگی های زاهد

اَّاهِدُ فِی الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.

زاهد در دنیا کسی است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.

 

 - تعادل در جذب و طرد افراد

اَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنًا ما عَسی اَنْ یَعْصِیَکَ یَوْمًا ما. وَ اَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنًا ما عَسی اَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْمًا ما.

با دوستت آرام بیا، بسا که روزی دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزی دوستت شود.

 

برای مشاهده کامل پست  اینجا کلیک کنید/

ادامه مطلب

 

محمد به فکر مردم بود ، به فکر ماموریتی بود که خدا بر عهده اش گذاشته.میخواست هر طور که شده مردم را از کارهای زشت بازدارد و آنها را به کارهای خوب دعوت کند.در بین مردم بت پرست مکه ،آدمهای خوبی هم بودند که از ظلم و ستم بدشان می آمد.محمد به سراغ آنها رفت.و با آنها حرف زد.

کم کم حرفهای محمد در فکر و ذهن آنها اثر گذاشت و مسلمان شدند،و به محمد و خدای او ایمان آوردند.

فاطمه ی کوچک این تازه مسلمانها را میدید که هر روز به خانه آنها می آدند . کنار پدرش مینشستند و آیه های قرآن را گوش می دادند.فاطمه ی کوچک میدید که چطور پدرش راه و روش خداپرستی را به آنها می آموزد.

 

ویکی‌پدیا:نگاره روز/فوریه ۲۰۱۹ - Wikiwand

 

در خانه ی محمد بود که تکبیر گفتن و روبه خدا ایستادن آغاز شد.در آن سال ها آن خانه تنها خانه ای بود که در آن نماز میخواندند و خدا را میپرستیدند. فاطمه ی کوچک تنها دختری بودکه این چیزهارا میدید و یاد میگرفت.

فاطمه آیه های قرآن را میشنید و آیه ها در روح او اثر میگذاشت.در آن سالها فاطمه تنها بچه ی خانه بود. فاطمه جز پدرو مادرش هم صحبتی نداشت.برای همین همه ی توجه فاطمه به پدر و مادرش بود و از کارهای آنها درس می آموخت. یاد میگرفت که تنها در برابر خدا سجده کند .فقط خدا را بپرستند.

فاطمه میفهمید که هر کس کار خوبی انجام دهد پاداش خوب میگیرد.اما رفت و آمد مسلمانها به خانه محمد و نماز خواندند و گوش دادن به آیه های  قرآن ،بت پرستهارا ناراحت میکرد.آنها میدانستند که اگر تعداد مسلمانها زیاد شود دیگر نمیشود به مردم ظلم کرد.برای همین بت پرستان تصمیم گرفتند که جلوی محمد را بگیرند و میخواستند او را مجبور کنند که مردم را به پرستش خدا دعوت نکند.آنها نقشه های زیادی کشیدند.مسلمانها را کتک زدند و شکنجه کردند.حتی در کوچه های مکه خاک برسر محمد ریختند و به طرف او سنگ پرت کردند.اما باز هم محمد مردم را به خدا پرستی دعوت میکرد.

بت پرستان نقشه ی دیگری کشیدند دور هم جمع شدند و باهم تصمیم گرفتند که محمد و مسلمانها را از شهر مکه بیرون کنند . مسلمانها هم خانه  ی خود را ترک کردند و به دره های زندیک مکه رفتند و در آنجا منزل کردند .

فاطمه ی کوچک هم همراه پدر و مادرش به آنجا رفتند .آنها سه سال در آن دره ی خشک و بی آب و سرپناه زندگی کردند.

 

 

زندگی در آن دره آنقدر سخت بود که بعد از سه سال وقتی مسلمانها به شهر مکه برگشتند بیمار و شکسته شده بودند.

بیشتعر از همه به خدیجه مادر مهربان فاطمه سخت گذشته بود.او آنقدر بیمار شده بودکه خیلی زود از دنیا رفت.بعر از او ابوطالب عموی پیامبر هم از دنیا رفت .با رفتن خدیجه دل کوچک فاطمه شکست .حالا محمد برای فاطمه هم پدر بود و هم مادر.محمد هم که خدیجه را از دست داده بود تنها بود و فاطمه سعی میکردجای مهربانی های مادرش را پر کند. حالا هر وقت بت پرستان خاک برسر پیامبر میریختند فاطمه بود که با دستهای کوچکش،خاک و خاشا را از سر پدر پاک میکرد.

حالا فاطمه بود که هر وقت محمد با دلی پر درد به خانه می آمد با پدر حرف میزد و او را دلداری میداد.

فاطمه ی نوجوان آنقدر به پدرش مهربانی کردکه اورا مادر بابایش نامیدند.

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی وبلاگ برداشت نامحدود از مانی بردز برق و مدیریت تعمیر درب شیشه ای “اپراتورشیشه ای” سایت شخصی حبیب آ درس پژوهی حاج یونس دفتر مهندسی نقشه کشی طراحی ساختمان اصفهان انواع منبع دوجداره ، کویل دار وب نوش